دستخط یک زن...

ساخت وبلاگ
صبح که از خواب بیدار شدم مثل هر روز در همان رختخواب سراغ تلگرام رفتم تا اخبار را چک کنم و باز مثل بیشتر روزهای این چند هفته منتظر شنیدن اخباری تلخ از ایران بودم؛ و البته بعد از دیشب، شب چهارشنبه ‌سوری، منتظر بودم خبر فوت و اتش‌سوزی و جراحات مختلف ناشی از ترقه‌بازی‌ را از مردمی بشنوم که کمپین‌های متعددی به‌راه انداخته بودند تا یک چهارشنبه سوری امن برگزار کنند! که خبر را خواندم: «دکتر افشین یدالهی ترانه‌سرا، در حادثه‌ی تصادف در گذشت...» غمگین شدم. خیلی، نه این‌که ایشان دوست نزدیکم بود، نه! در حد همکاری می‌شناختمش و یک‌بار در انجمن از نزدیک دیده بودم‌شان. همین! بیشتر عاشق ترانه‌هایی بودم که سرود دستخط یک زن... ...
ما را در سایت دستخط یک زن... دنبال می کنید

برچسب : دریاب,دمی, نویسنده : pattern-ladya بازدید : 149 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:50

1. روز دوم عید رفتم بانک. در شهر ما که پر از ایرانی است، همه‌جا آثار نوروز را می‌توانی ببینی. غیر از فروشگاه‌های ایرانی، در سرسرای بسیاری از ساختمان‌ها و حتی مکان‌های عمومی سفره‌ هفت‌سین چیده‌اند. اما در کمال تعجب سفره هفت‌سینی را در بانک ندیدم. خیلی عجیب بود. موقع برگشتن کارمند ایرانی شعبه خودمان را دیدم که به عادت همیشه با دیدن مشتری ایرانی برای سلام و احوالپرسی می‌آمد. بعد از کلی چاق سلامتی و تبریک سال نو، از او گله کردم که چرا در شعبه‌شان سفره نچیده. کلی عذر خواست و و با لهجه شیرین مشهدی گفت برای عید دیدنی خانه ما تشریف بیاورید و سفره زیبای مرا ببینید اما راستش بعد از پارسال تصمیم گرفتم ه دستخط یک زن... ...
ما را در سایت دستخط یک زن... دنبال می کنید

برچسب : چندگانه,سال,غربت, نویسنده : pattern-ladya بازدید : 141 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:50